زندگی در پیش رو

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «لبنان» ثبت شده است

لبنان من ...

۱۸
آبان

"در این حوالی در هر چیزی "شدت" وجود دارد... آن ها که تنبل هستند به شدت تنبلی می‌کنند و وقتی به همدیگر غضب می‌کنند به شدت عصبانی و غضبناک می‌شوند. وقتی دوست می‌شوند به شدت عشق و علاقه می‌ورزند و وقتی نفرت‌زده می‌شوند به شدت دشمنی و نفرت می‌ورزند. در شادی و قهقهه‌ی آن‌ها شدت وجود دارد. در گریه و دردشان نیز شدت مشاهده می‌شود. وقتی نعره می‌زنند شدت نعره‌شان آدمی را می‌لرزاند و وقتی مهمان‌نوازی می‌کنند خشوع و محبتشان آدمی را آب می‌کند... خلاصه بگویم زندگی در این‌جا شدت و حدت دارد. زندگی ساده ای نیست. عمر برآدمی زیاد می‌گذرد. یعنی یک جوان بیست ساله به اندازه مرد چهل ساله آمریکایی خشم، عشق، کینه و زخم معده گرفته است. زخم معده در این حوالی زیاد است؛ زیرا احساسات تند و تیز، آدم را سالم باقی نمی‌گذارد. با عده زیادی از جوانان و دانشجویان عرب صحبت می‌کردم، مسئله سن مطرح شد. جوان بیست ساله، تقریبا سی تا سی و پنج ساله به نظر می‌رسد. این سؤال مطرح شد که چرا این جوانان انقدر زود پیر می‌شوند؟ جواب‌ها زیاد بود ... یکی از جواب‌ها به نظر من وجود احساسات و شدت احساسات بود. یعنی همه چیزشان شدت دارد. لذا عمر هم شدت دارد و زندگی هم شدت دارد. در عرض یک سال آدمی به اندازه ده سال زندگی می‌کند، بنابراین زودتر هم شکسته می‌شود. جریان عمر در آمریکا ملایم و آرام است ولی در این حوالی طوفانی و گردابی است. در هر روز زندگی طوفانی وجود دارد و در هر قدم، گردابی است در کارها. قانون و عقل هم کمتر دخالت دارند، زیرا سرنوشت به دست طوفان و در دامان گرداب معین می شود..."

مصطفی چمران

 من نوشت: باید که این "شدت و حدت" رو گذاشت بالای بیشتر مطالعات و تفکرات و اتفاقات تاریخی از این مرز و بوم به گمونم. مرز و بوم که می‌گم یعنی همین خطه‌ی خاورمیانه و ایران. و بعد، البته نکته‌ی غم‌انگیز از راه می‌رسه. اونجایی که همیشه توی اوج اتفاقات، توی گام‌هایی که داریم برمی‌داریم و هرلحظه اشتیاق برای روشنایی بیشتر می‌شه و قراره تا قدمی برداشته شه، کم می‌آریم؛ و کم آورده‌ایم تا به اینجای تاریخ در بزنگاه‌های مهم. و البته که به گمونم داره یاد می‌گیره. داره اون طبقه‌ی متوسط متفکرِ به وجود اومده از حوالی مشروطه، عاقلانه‌تر و تکامل یافته‌تر برای برداشتن قدم‌ها و رسیدن به خواست‌ها، قدم برمی‌داره. هرچند هنوز زورش زیاد نیست، که طبیعیه. که شاید همینم در حال تکامله. آروم و پیوسته. داره خودش به بزرگ‌تراش نشون می‌ده که لازم نیست از یه جا به بعد از طرف من یقه بدری و بزنی جاده خاکی. که دیگه دوست نداریم کم بیاریم.

حالا جدای از اینا، یه آخاخِ از ته دل داره این جمله‌های شهید چمران. آخاخی برای زندگی. برای "هست‌ها"ی این حوالی و "انسان‌"هایش. گمونم آخاخی که فقط خودمون می‌فهمیم یعنی چی. توضیحش انباشته در وجود تک تک ماست.

  • ریحانه