زندگی در پیش رو

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «لیلا» ثبت شده است

 موهایم رو تازه پسرونه کوتاه کرده بودم و اسم جدیدم شده بود رضا. همون موقع رو کرده بودم به نفیسه و گفته بودم نه، یاد رضای لیلا می‌افتم که دوباره تازگی‌ها دیدمش. اما، ته دلم همون رضا رو خواسته بود. رضا رو خواسته بود بلکم بیشتر کند و کاوش کنم. بیشتر بالا پایین کنم احوالش رو. مثل سرک کشیدنای همیشگی، یک روزی صفحه مهدیه رو باز کرده بودم و رسیده بودم به عکسی که از لیلابینی دوتاییمون نوشته بودیم و چشمم خورد به این دیالوگ: من می‌دونم که رضا چقدرررر بچه دوست داره. بعد یادم اومد که روزی رضا اعتراف کرده بود، بله بچه دوست دارم ولی بچه‌ی اونو. بچه‌ی اونو. بچه‌ی اونو. همین.  

  • ریحانه