زندگی در پیش رو

۱ مطلب در دی ۱۳۹۸ ثبت شده است

جزء اون دسته آدم‌هایی بودم و شاید هنوز هم هستم که یه پایان تلخ رو به تلخی بی‌پایان ترجیح می‌دادم. برعکس اطرافیانی که انگار طاقتش رو نداشتند. یک ترسی همیشه زیر پوست‌هامون بود. وقتی موضوعی در اختیار من نبود، من هم محکوم به تحمل تلخی بی‌پایان می‌شدم و کم‌کم ترس زیر پوست من هم می‌رفت. محتاط می‌شدم و دلسوز. اما امروز فکر می‌کردم به پایان‌های تلخ. دیدم پایان تلخ هم می‌تونه بعد از خودش یه تلخی بی‌پایان به بار بیاره. صرفا تموم نمی‌شه که بره. اثرات تموم شدنش شروع به کار می‌کنن و باز هم جونت رو می‌خورن. انگار نهایتش باز هم آدمی تنهاست با دردی که دارد. شاید فرقش اینه که تو این مرحله باید یاد بگیری باهاش چجوری زندگی کنی و چجوری به زندگی برگردی. چیزی رو بخوای، تلاش کنی، ذوق کنی، بدو بدو کنی و انگیزه داشته باشی براش. اما زمونه خیلی وقته که طوری شده که همینم می‌تونه به راحتی پودر کنه و ببره هوا.

  • موافقین ۲ مخالفین ۰
  • ۰۷ دی ۹۸ ، ۱۳:۲۲
  • ۱۶۴ نمایش
  • ریحانه