ای دیده خون ببار که این فتنه کار توست
توی آلبوم حریق خزان علیرضا قربانی قطعهای هست به اسم بیقرار. با این مطلع که: بازآی دلبرا که دلم بیقرار توست...فکر میکردم توی ذهن خودم که با توجه به بیقراری شاید میشد که ریتم تندی انتخاب کرد و حتی ریتم و لحن خواننده رو در اون حالت تصور کردم... اما، اما. موضوع همینه. موسیقی در آرومترین و کندترین و آهسته ترین ریتم جریان داره و قربانی هم با صدای پایینی شروع میکنه و صداش انگار که قرارِ بیقراری داره. حزنِ ساکت شده. فریادِ آروم گرفته. و فکرش رو بکنید که البته با همچین شروعی که ذکرش رفت، بازآی دلبرا که دلم بیقرار توست، وین جان بر لب آمده در انتظار توست... کسی که دلش تجربه نکرده باشه چه میدونه از بیقراری عاشقی که به این سکون و آهستگی و آرومی از بیقراری دل، از جان بر لب آمده سر بده. وقتی رسیده به نقطهای که در دست این خمار غمش هیچ چاره نیست و دل، خسته از بیقراریه. گرچه... گرچه بیچارگی دل فریاد رو از نای جان بیرون میآره در نهایت. دلی که غارت عشقش به باد داده... و مثل هربار، همچنان که به امیدواری میرسه دوباره آروم میگیره، شایدم چارهای جز این نیست. شایدم خندهی تلخی میزنه که، ای سایه صبر کن که برآید به کام دل، آن آرزو که در دل امیدوار توست... ناصرعبداللهی میخوند که دل عاشق همیشه صاف و سادهست.
همهی ذهنم گیر کرده بود امروزی توی اون سکون بیقراری عاشق. بیقراریای که انقدر آروم گرفته برای دلبرِ جانان سر میده ازش. به سیر رسیدن به این نقطه. انگاری که فقط نشسته، از اون تک و تای دویدن و زخمه خوردن و بلند شدن و آروم نگرفتن و چشم انتظاریِ بدونِ لحظهای قرار بیرونی، جدا شده و حتی تو بگیر مثل مراحل عروج، از این طبقه بالاتر رفته، پا گذاشته به مرحلهی بعد و درک کیفیت وسیعتری و حالا، با اون حالت "انگار همیشه یک قطره اشک ته چشمهایش نهفته بود" نگاه میکنه و میگه، دلم بیقرار توست... اگه دانی که از چه اضطراری رسیدم به این تنها آروم و ذکر مانند گفتنش، گرچه هنوزم درونم مالامال طوفانیِ که تو هدیهاش کرده بودی... اگه بدونی. اگه بدونی... ای بابا، بگذریم. بیشتر باید که یاد گرفت.
- ۹۴/۰۸/۰۱
- ۳۶۵ نمایش