راحت
شبی که با بابا احمقانه و از روی ناشی بودنم بحثم شد، که طاقتم از اون همه غم لبریز شده بود و سکوتم جلویش شکست، فهمیدم نباید انقدر درون خودم بریزم که جایی نادرست که نتیجهاش تنها پشیمونیه بروز بدم. تصمیم گرفتم جایی و به نحوی بتونم خودم رو آروم کنم به وقت بیقراری و ناراحتی و لبریزی. دیدم مدتهاست که دیگه با صحبتکردن هم خالی نمیشوم و آرامشی در کار نیست و اتفاقا دوست دارم پیامی نگیرم و با این پرسش حرص درآر خوبی؟ چطوری؟ مواجه نشم. امکان خیلی کارهای دیگه منجمله سفر ندارم و حوصلهی بیرون رفتن هم. دیدم تنها همین محیط وبلاگ عزیزم! برام وجود داره و نوشتن. عادت نوشتن تو جاهای دیگه رو هم فعلا از دست دادم. پس ناچارم غرها و نالههام رو اینجا خالی کنم! که البته قبلا هم انجام دادم ! ولی از این به بعد انگار با خیالی راحتتر! پست قبل رو پاک کردم . پس دوباره معذرت میخوام اگه اینجا تبدیل میشه یا تبدیل شده به محل ناله های من :)
- ۹۶/۰۲/۱۷
- ۱۹۰ نمایش