من، گنگ خواب دیده و ...
دوشنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۴، ۰۸:۴۹ ب.ظ
گیجم. گیج. در برابر همه راه هایی که این روزها جلو روی خودم گذاشته ام تا ادامه بدم. تا چطور ادامه بدم. توی همین سر و صداها و شلوغی ها و متمرکز نبودن ها باید تصمیم بگیرم. بین همین موجای دریا که هی می برنم پایین و بالا این روزا.
به یه راه بلد نیاز دارم که دستمو بگیره و بگه بیرون بیا از این گنگی و این، راه تو. برو خدا پشت و پناهت. خودشم پشت خط وایسه و نگام کنه. حواسش بهم باشه و گاهی با یه اشاره، حواسِ پرتم رو بیاره سر جاش. اما، کو بزرگتر راه بلد؟ عالمم که تمام کر.
- ۹۴/۰۶/۱۶
- ۳۰۸ نمایش