نامهربانی
اما این بهار قشنگ و سبز و دلربا که هر روز هر روز هزارها عکس ازش به اشتراک گذاشته میشه رنگی برای ما نداشت. برای بابای من نداشت. رنگی برای رویای من نداشت که قرار گذاشته بودم توی بهار دستش رو بگیرم و راضی اش کنم برای رفتن میون این همه سبزی. سهمش شد هر روز هر روز درد و دکتر و بیمارستان و اورژانس و رادیوتراپی. هر روز هر روز از دست دادن روحیه و سرگیجه و ضعف و بی طاقتی و ناتوانی. هر روز هر روز خوردن بغض و ادامه دادن.
- ۲۶ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۲:۴۴
- ۱۸۷ نمایش