زندگی در پیش رو

به روزگاران

جمعه, ۲۷ آذر ۱۳۹۴، ۰۳:۱۲ ب.ظ

داشتن دوستای چندین ساله یه دستاورد ارزشمنده. یه دارایی گرانبها. تنها فکر کردن به اینکه جلوی چشم هم‌دیگه بزرگ شدیم و قد کشیدیم و کسایی به جز خانوادمون شاهد این قدم برداشتن‌ها و قد کشیدن‌ها بودند، که تو خودت انتخابشون کرده بودی و قرار گذاشته بودی تا به پاشون بمونی، با همه پستی و بلندی‌هاش، با همه دور و نزدیک شدن‌هاش، به خدا که گریه‌ی من رو در میاره. مخصوصا که می‌دونی بعضی هاشون چقدر، چقدر زیاد، حواسشون به این بزرگ شدن تو بوده. به اینکه چقدر زمین خوردی و بعد سعی کردی تا با کمک‌ها، کج‌دار و مریض قدم برداری و نهایتا، آروم آروم به تنهایی راه رفتی و نترسیدی از افتادن و زمین خوردن. حتی اگه فقط شاهد عینی ماجرا بوده باشن. چه برسه به اینکه خودشون گاهی همون دستی بودند که از طرف خدا فرستاده شده بودند توی نقطه‌ی صفر. همون دست خیلی دور خیلی نزدیک وارشون ...

همه ی سال‌های گذشته، مثل بچه‌ای که دور دامنم حلقه زده باشد و حاضر نباشد لحظه‌ای دست های گره‌کرده‌اش رو باز کند، ایستادن به پای این دوستیِ ارزشمند رو مشتاقانه خواهانند. و البته که این حلقه زدن و تنگ فشردن، شیرین است. خودخواسته است.

  • ریحانه

نظرات (۲)

ریحون آی ریحون جانم.
پاسخ:
خانوم بهرامی ؛) 
  • مهدیه فاتح
  • منم مثل همیشه اشکم درومده...تولد ریحون من بوده. تو یه شب خوب سرد عزیز کنار خودش.
    پاسخ:
    اومدن و بودنتون، مثل رفو شدن زخم‌ها بود 
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی